آغاز زندگی با امید و پایان با خشونت
یک زن ۵۰ ساله در مشهد پس از سالها تحمل خشونت خانگی، سرانجام به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری مراجعه کرد تا از چرخه همسرآزاری رهایی یابد. او که نامش حوریه اعلام شده، در روایت خود گفت: «۲۴ سال پیش با رویاهای ساده پای سفره عقد نشستم و فکر میکردم عشق میتواند زندگی را آرام کند، اما امروز با سری باندپیچیشده و دستی دردناک، تنها برای شنیده شدن به اینجا آمدهام.»
نشانههایی که نادیده گرفته شد
به گفته این زن، رفتارهای تند و کنترلگرایانه همسرش از همان دوران عقد آشکار بود، اما او با امید به تغییر و صبوری، این نشانهها را نادیده گرفت. سکوت و تحمل او بهجای اصلاح، بهانهای برای ادامه سلطهگری همسر شد.
خانهای که به میدان تنش بدل شد

حوریه توضیح داد که با تولد فرزندان، نهتنها شرایط بهتر نشد بلکه خشونت و سختگیریها شدت گرفت. او گفت: «خانهمان به میدان جنگی تبدیل شد که هر روز جرقهای تازه داشت. فرزندانم در محیطی پر از تهدید و تحقیر بزرگ شدند و هیچگاه نتوانستند آزادانه با پدرشان صحبت کنند.»
خشونت جسمی و روانی مداوم
این زن میانسال تأکید کرد که همسرش به کوچکترین بهانهای دست به خشونت میزد؛ از تأخیر در آماده شدن غذا تا بیان یک کلمه ناخوشایند. او افزود: «نه فقط جسم، بلکه روح ما هم کبود میشد. ۲۴ سال سکوت کردم، نه از سر ناآگاهی، بلکه از ترس تنهایی و قضاوت دیگران.»
نقطه پایان سکوت
به گفته حوریه، شبی که ضربه همسرش باعث شکستگی سر او شد، دریافت که ادامه این وضعیت میتواند به مرگش بینجامد. او با وجود تمام آسیبها همچنان میگوید: «همسرم را دوست دارم، اما عشق واقعی باید امنیت بیاورد، نه ترس.»
ورود مددکاران اجتماعی
با مراجعه این زن به کلانتری شفای مشهد، بررسی مشاورهای و دعوت از همسر او در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد. سرگرد احسان سبکبار، رئیس کلانتری، تأکید کرده است که روند رسیدگی با هدف حمایت از قربانی و بازگرداندن آرامش به خانواده دنبال خواهد شد.
جمعبندی
پرونده حوریه نمونهای از خشونت خانگی است که نشان میدهد سکوت و چشمپوشی از نشانههای اولیه میتواند سالها زندگی را در چرخه ترس و آسیب گرفتار کند. این روایت بار دیگر اهمیت آگاهی، حمایت اجتماعی و مراجعه به نهادهای قانونی را برای مقابله با همسرآزاری برجسته میسازد.